قسم به آخرین لحظه ی دیدارمان که مرگ را جلو چشمانم دیدم ...
برایِ اولین بار نابود شدنم را حس کردم ...
صدایِ شکستنه قلبم را شنیدم تکه هایش زخمی کرد تمامِ وجودم را ...
قسم به آخرین بوسه ایی که رویِ پیشانی ام زدی و هروقت خودم را در آینه نگاه می کنم یادش برایم زنده می شود ...
قسم به روزهایی که بعد از رفتنت به اندازه هزار سال برایم گذشت ...
زندگی میکردم امّا نه آنطور که دلم
می خواست ...
باور کن هیچ چیز سر وبلاگ جایش کلمه وبلاگ نیست کلمه ...
مثل پاییزی که بدونِ تو از راه رسید ...
#مبینا_ژرژی
#بدون_مخاطب_خاص
وبلاگی برای دلنوشته ها...برچسب : نویسنده : mohammadjamshidio بازدید : 200