من فکر می ڪنم سالها بعد
تو را در یک مکان عمومی خواهم دید
کاملا اتفاقی!
آن هم به شکلی که یک آقا کنارت ایستاده
آن لحظه به تو خیره می شوم
و تمام زندگی ام مثل یک مستند کوتاه از نظرم می گذرد
و وقتی به خودم می آیم که آقای کنار دستت با لحن نه چندان خوشایندی می پرسد:
" میشه بدونم چرا به خانم
من زل زدین؟"
.
لبخند کمرنگی میزنم و بدون آنکه از تو که مات و مبهوت و نگران به من نگاه می کنی،
چشم بردارم میگویم:
"خانمتان عجیب به همسر مرحوم من شباهت دارد"
و از کنارتان میگذرم و نشنیده میگیرم که همسرت چگونه میگوید:
"یک دور از جون نگفت!"
.
او چه می داند..
من سالهــــــــــاست که دور از جانم زندگی میکنم..
.
#نسرین_قنواتی
┄┅┅┄┅✶ وبلاگی برای دلنوشته ها... برچسب : نویسنده : mohammadjamshidio بازدید : 47