یه جاهایی هست که گیر میکنی!منظورم گیرکردن روی آدمهاست...یه جاهایی، یه آدمهایی عین بختک، فکر و خیالشون میاُفته روی همهی وجودت؛ قفل میشه به تنِ تمومِ روز و شبهات!گیر میکنی و یه دردی میشینه گوشهی خالیِ دلت! یه دردی که پسش نمیزنی؛ به دلت میچسبه و نگهش میداری!.یه جایی، یه آدمی عین بختک، فکر و خیالش میاُفته روی همهی وجودت: رویاش میکنی؛ صداش میکنی؛ نگاش میکنی...! غافل از اینکه اون اصلا حواسش نیست...! غافل از اینکه اون اصلا نمیبینه، نمیشنوه و حتی بودنت رو هم شاید نمیدونه!.از یه جایی به بعد، به خودت میآیی و میبینی گیر کردی تو دنیای پر از صداها و نگاههای بیجوابی که همینجوری روی هم تلنبار شدهن.از یه جایی به بعد، میبینی دردات دیگه دلچسب نیستن، دیگه به دلت نمیشینن...!از همونجایی که بعد از روزها، هفتهها و شاید سالها صدا زدن و نگاه کردن، میبینی با وجودِ تمومِ بیتوجهیها، همچنان درگیرِ یه آدم حواسپرتی هستی که نمیبینتت، نمیفهمتت، نمیشناستت...!یه جاهایی هست که گیر میکنی!همیشه گیر میکنی!#محمد_رحیم_نواز#بدون_مخاطب_خاص بخوانید, ...ادامه مطلب
میدونی بدترین کاری که میتونی درحق کسی که دوستت داره بکنی چیه؟ اینه که به ی جایی برسونیش که دیگه نه بودنت خوشحال و راضیش کنه نه نبودنت! که اونو دچار یه جور حس خود درگیری کنی!بندازیش تو ی برزخ تموم نشدنی از محالات و احتمالات ! که هی بشینه به بودنت فکر کنه ببینه نه حالش خوب نمیشهبه نبودنت فکر کنه ببینه, ...ادامه مطلب